حدیث 51
امام حسن علیه السلام :عبدالعظیم بن عبداللّه حسنی: بر سرورم علی بن محمّد بن علی بن موسی بن جعفر بن محمّد بن علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب علیهم السلاموارد شدم.
چون مرا دید فرمود: ای ابا القاسم! خوش آمدی، تو به راستی دوستدار مایی. عرض کردم: ای فرزند رسول خدا! می خواهم دینم را بر شما عرضه کنم تا اگر پسندیده است تا هنگام دیدار خداوند عز و جل، بر آن پایداری ورزم. امام علیه السلام فرمود: عرضه کن ای ابو القاسم.
عرض کردم: من اعتقاد دارم: خداوند متعال یکی است و چیزی مانند او وجود ندارد و از دو حدّ ابطال و تشبیه بیرون است، نه جسمی دارد و نه صورتی و نه عَرَضی و نه جوهری. بلکه اوست که به اجسام، جسمیّت و به صورتها، تصویر می بخشد و اَعراض و جواهر را می آفریند.
و پروردگار و مالک و آفریننده و پدید آورنده هر پدیده ای است و این که محمّد بنده و رسول او، خاتم پیامبران است و تا روز رستخیر پیامبری پس از او نخواهد بود و آیین او آیین پایانی است که تا روز قیامت، آیینی پس از آن نخواهد بود.
من معتقدم امام و جانشین و ولیّ امر پس از او، امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب و سپس حسن و آن گاه حسین و علی بن حسین و محمّد بن علی و جعفر بن محمّد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمّد بن علی و سپس تویی ای سرورم. امام هادی علیه السلام فرمود: پس از من، فرزندم حسن، جانشین من خواهد بود، ولی جانشین او در میان مردم چگونه خواهد بود؟
عرض کردم: چگونه خواهد بود سرورم؟ فرمود: شخص او دیده نمی شود و روا نیست نامش برده شود تا خروج کند و زمین را همان گونه که از ظلم و ستم آکنده بود از داد و عدل بیاکند. عرض کردم: بدان اقرار می کنم.
من معتقدم: دوستدار آنها، دوستدار خدا و دشمن آنها، دشمن خداست، فرمانبری از آنها، فرمانبری از خدا و سرکشی از آنها، سرکشی از خداست. به اعتقاد من، معراج و سؤال و جواب قبر و بهشت و دوزخ و رستاخیز، حقّ است و تردیدی در آن نیست و خداوند هر آن که را در گور خفته بر خواهد انگیخت.
به اعتقاد من، فرائض واجب پس از ولایت، نماز و زکات و روزه و حج، جهاد و امر به معروف و نهی از منکر هستند. علی بن محمّد علیه السلام فرمود: ای ابا القاسم! به خدا سوگند این همان دینی است که خداوند برای بندگانش برگزیده است. بر آن پایدار باش، خداوند تو را بر این عقیده استوار در دنیا و آخرت پایدار بدارد.
أمالی الصدوق : 278 / 24 ، التوحید : 81 / 37 ، کمال الدین : 379 ، روضه الواعظین : 39 ، کفایه الأثر : 282 ، وراجع صفات الشیعه : 127 / 68 .
حدیث 52
امام حسن علیه السلام :روایت شده که حسن بن علی بر گروهی از فقرا گذشت که تکّه نانهایی بر زمین نهاده و گرد یکدیگر نشسته بودند و از آن بر می داشتند و می خوردند. این جماعت به امام علیه السلام گفتند: ای پسر دختر رسول خدا! بفرمایید.
راوی می گوید: حضرت علیه السلام فرود آمد و فرمود: خداوند مستکبران را دوست ندارد و همراه آنان به خوردن نشست تا از خوردن دست کشیدند و این در حالی بود که به برکت وجود امام علیه السلام، چیزی از نانها کم نشده بود. امام علیه السلام سپس آنها را به مهمانی دعوت کرد و اطعامشان نمود و جامه شان بخشید.
المناقب لابن شهرآشوب : 4 / 23 .
حدیث 53
امام حسن علیه السلام :ابن ملجم دستگیر و به حضور علی علیه السلام برده شد. امام علیه السلامفرمود: خوراکش را نیکو و بسترش را نرم گردانید، اگر زنده ماندم که صاحب خون، خودم هستم، بخواهم در می گذرم یا قصاص می کنم و اگر مُردم، او را به من مُلحق کنید که نزد خداوند جهانیان از او دادخواهی می کنم.
اُسد الغابه : 4 / 113 ، تاریخ دمشق «ترجمه الإمام علیّ علیه السلام» : 3 / 300 / 1400 کلاهما عن محمّد بن سعد ، أنساب الأشراف : 2 / 495 / 529 ، الإمامه والسیاسه : 1 / 181 وفی ذیلهما «ولا تعتدوا، إنّ اللّه لا یحبّ المعتدین» .
حدیث 56
امام حسن علیه السلام :روایت شده است که غلام حسن بن علی بن ابی طالب علیه السلام جرمی مرتکب شد که سزاوار کیفر بود، حضرت علیه السلام دستور داد او را بزنند.
او گفت: سرورم! «آنان که خشم خویش فرو می خورند» ، حضرت علیه السلامفرمود: از او دست بدارید. او گفت: سرورم! «و از خطای مردم در می گذرند» ، حضرت علیه السلام فرمود: از تو در گذشتم. او گفت: سرورم! «و خدا نیکوکاران را دوست می دارد» ، حضرت علیه السلامفرمود: تو در راه خدا آزادی و از آنِ تو باد دو برابر آن چه به تو می دادم.
حدیث 57
امام حسن علیه السلام :مادرم فاطمه علیهاالسلام را در شب جمعه در محراب دیدم که به عبادت ایستاده بود. او همچنان در رکوع بود، تا روشنی بامداد برآمد.
شنیدم که او به مردان و زنان مؤمن دعا می کرد و آنها را نام می بُرد و برای آنها فراوان دعا می کرد در حالی که برای خود دعایی نمی کرد.
گفتم: مادر! چرا همان گونه که برای دیگران دعا می کنی برای خود دعا نمی کنی؟ فرمود: فرزندم! نخست همسایه و سپس اهل خانه.
دلائل الإمامه : 152 / 65 ، علل الشرائع : 181 / 1 ، کشف الغمّه : 2 / 94 ، ضیافه الإخوان : 265 کلّها عن فاطمه الصغری عن الإمام الحسین علیه السلام .
حدیث 58
امام حسن علیه السلام : در میان این امّت، عابدتر از فاطمه نبوده است، او آن قدر برای عبادت می ایستاد که دو پایش ورم می کرد.
المناقب لابن شهرآشوب : 3 / 341 ، ربیع الأبرار : 2 / 104 .
حدیث 59
امام حسن علیه السلام :علی علیه السلام هزار خانوار را با درآمدی که با پینه دست و عرق جبین، به دست آورده بود، آزاد کرد.
الغارات : 1 / 91 ، شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : 2 / 202 عن عبداللّه بن الحسین بن الحسن وفیه «أعتق علیّ علیه السلام فی حیاه رسول اللّه صلی الله علیه و آله …» .
حدیث 60
امام حسن علیه السلام :حسین بن علی، سروری زاهد، پاکدامن، نیکوکار، خیرخواه و خوش اخلاق بود. امام علیه السلام، روزی با اطرافیان خود به باغش رفت.
در این باغ غلامی کار می کرد که نامش صافی بود. چون حضرت علیه السلامبه باغ نزدیک شد، غلام را دید که نشسته نان می خورد.
حسین علیه السلام بدو نگریست و زیر درخت خرمایی که او را می پوشاند و غلام نمی توانست حضرت علیه السلام را ببیند نشست.
غلام، یک گرده نان را بر می داشت و نصف آن را به طرف سگش می انداخت و نیم دیگر را خود می خورْد.
حسین علیه السلام از این کار غلام در شگفت شد. غلام چون از خوردن آسوده گشت گفت: سپاس خداوند جهانیان را، خدایا من و سرورم را بیامرز و به او برکت بده، چنان که به پدر و مادر او برکت دادی، به رحمت خودت ای ارحم الراحمین.
در این هنگام حسین علیه السلام برخاست و گفت: ای صافی! غلام وحشت زده برخاست و گفت: سرورم و سرور همه مؤمنان! من شما را ندیدم، مرا ببخش.
حسین علیه السلام گفت: مرا حلال کن ای صافی، زیرا من بدون اجازه تو به باغت وارد شدم. صافی گفت. به سبب فضیلت و کرم و سروری خودت چنین سخنی را می گویی سرورم.
حسین علیه السلام فرمود: دیدم که نیمی از گرده نان را به سگت می دهی و نیم دیگر آن را، خود می خوری، این کار چه معنا دارد؟
غلام گفت: هنگامی که من نان می خوردم، این سگ به من می نگریست، سرورم! من از نگاه او شرم کردم، آخر این هم سگ توست که باغت را در برابر دشمنان حفظ می کند. من برده توام و این سگ توست و هر دو با هم، رزق از تو رسیده را خوردیم.
حسین علیه السلام گریست و فرمود: تو در راه خدا آزادی و با طیب خاطر به تو دو هزار دینار می بخشم.
غلام گفت: اگر مرا آزاد می کنی من باز هم می خواهم عهده دار باغ تو باشم.
حسین علیه السلام فرمود: مرد هرگاه سخنی بر زبان می آورد، شایسته است که آن را با عمل خود تأیید کند، من گفتم: بدون اجازه تو به باغت وارد شدم و سخن خود را تأیید کردم و باغ را با هر آن چه در آن است به تو بخشیدم، ولی این گروه از اطرافیان من آمده اند تا میوه و خرما بخورند، آنها را به خاطر من، میهمان خود بدار و ارجشان نه که خداوند در روز رستاخیز بر تو ارج نهد.
و به سبب خوش اخلاقی و ادبت به تو برکت دهد. غلام گفت: اگر تو باغت را به من بخشیدی، من هم آن را وقف اطرافیان و شیعیان تو می کنم.حسن بصری می گوید: بر مؤمن شایسته است که همچون نوه پیامبر خدا باشد.
مقتل الحسین علیه السلامللخوارزمیّ : 1 / 153 .
حدیث 61
امام حسن علیه السلام :حسن بن کثیر: نزد ابو جعفر محمّد بن علی علیه السلام از فقر و بریدن برادران شکوه کردم. امام علیه السلام فرمود: بدترین برادر، برادری است که تو را به وقت توانگری در نظر داشته باشد و هنگام فقر، از تو ببُرد، سپس به غلامش دستور داد همیانی بیاورد که در آن هفتصد درهم بود. امام علیه السلام فرمود: این را خرج کن و هرگاه تمام شد مرا آگاه کن.
الإرشاد : 2 / 166 ، روضه الواعظین : 225 ، المناقب لابن شهرآشوب : 4 / 207 .
حدیث 62
امام حسن علیه السلام :ما خاندانی هستیم که هرگاه حقّ را شناختیم، بدان چنگ در می زنیم.
مقاتل الطالبیّین : 76 عن سفیان بن اللیل .
حدیث 63
امام حسن علیه السلام :رسول خدا صلی الله علیه و آله در پی انصار فرستاد و آنان نزدش آمدند. پیامبر به ایشان فرمود: ای جماعت انصار! آیا شما را به چیزی راهنمایی نکنم که اگر به دامنش چنگ زنید پس از وی هرگز گمراه نشوید؟
عرض کردند: چرا، ای رسول خدا. فرمود: این علی. به دوستی من او را دوست بدارید و به احترام من به او احترام نهید؛ زیرا جبرئیل از جانب خدای عز و جلبه من دستور داد که این مطلب را به شما بگویم.
المعجم الکبیر : 3 / 88 / 2749 ، حلیه الأولیاء : 1 / 63 کلاهما عن ابن أبی لیلی ، وراجع أمالی الطوسیّ : 223 / 386 ، بشاره المصطفی : 109 کلاهما عن سلمان الفارسی
حدیث 64
امام حسن علیه السلام :محمّدبن عمروبن حسن:ما در کنار نهر کربلا به همراه حسین علیه السلام بودیم. حضرت به شمر بن ذی الجوشن نگاهی کرد و فرمود: خدا و رسول او راست فرمود. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: گویی سگِ پیسه ای را می بینم که در خون اهل بیت من دهان می زند. شمر پیس بود.
الخصائص الکبری للسیوطیّ : 2 / 125 .
حدیث 65
امام حسن علیه السلام :جدّم رسول خدا صلی الله علیه و آله به من فرمود که امر امامت را دوازده امام از اهل بیت و برگزیدگان او به عهده می گیرند و هیچ یک از ما نیست، مگر این که یا به قتل می رسد و یا با زهر کشته می شود.
کفایه الأثر : 160 عن هشام بن محمّد عن أبیه .
حدیث 66
امام حسن علیه السلام :محمّدبن حسن از محمّدبن ابراهیم: یکی از فرزندان حسن علیه السلام را نزد ابوجعفر منصور دوانیقی آوردند. او به محمّد بن ابراهیم بن حسن نگاهی کرد و گفت: دیباج اصفر تویی؟ گفت: آری. منصور گفت: به خدا قسم، تو را به چنان وضعی بکشم که تاکنون هیچ یک از افراد خاندانت را چنان نکشته باشم. سپس دستور داد ستونی را شکاف دادند و او را زنده زنده داخل آن کردند و رویش را بستند.
هو المنصور الدوانیقیّ .
حدیث 67
امام حسن علیه السلام :در سخنی با سفیان بن ابی لیلی _ : بشارتت باد ای سفیان؛ زیرا دنیا، نیکوکار و بدکار را در خود جای می دهد تا این که خداوند، پیشوای حقّ را از آل محمّد صلی الله علیه و آله بفرستد.
شرح نهج البلاغه لابن أبی الحدید : 16 / 45 عن سفیان بن أبی لیلی ، مقاتل الطالبیّین : 76 ، الملاحم والفتن : 99 .
حدیث 68
امام حسن علیه السلام :خداوند هیچ پیامبری نفرستاد، مگر این که برای او نقیبی و قومی و خانواده ای برگزید. سوگند به آن که محمّد را به حقّ پیامبر کرد ، هیچ کس نیست که حقّ ما اهل بیت را کم گزارد مگر این که خداوند به همان مقدار از عمل او بکاهد و هیچ دولتی بر ضد ما نباشد، مگر این که عاقبت از آنِ ما باشد «وقطعاً پس از چندی خبر آن را خواهید دانست»
مروج الذهب : 3 / 9 ، وراجع نثر الدرّ : 1 / 328 .
حدیث 69
امام حسن علیه السلام :پیامبر از رنج و بلاهایی یاد کرد، که اهل بیتش علیهم السلامتا زمانی که خداوند پرچمهای سیاهی را از مشرق می فرستد، می بینند. هرکس آنها را یاری دهد، خداوند یاریش رساند و هرکس تنهایشان گذارد، خداوند او را تنها و بی یاور گذارد؛ صاحبان این پرچمها، نزد مردی که همنام من است می روند و زمام امور خود را به دست او می سپارند و خداوند او را پشتیبانی می کند و نصرتش می دهد.
عقد الدرر : 130 ، الملاحم والفتن : 49 عن العلاء بن عتبه .
حدیث 70
امام حسن علیه السلام :حسن بن جهم: روزی در انجمن مأمون حاضر بودم و علی بن موسی الرضا علیه السلام نیز نزد او بود و فقیهان و متکلمان فِرقه های مختلف، جمع بودند.
مأمون به آن بزرگوار عرض کرد: شنیده ام که گروهی درباره شما غُلو می کنند و نسبت به شما پا را از حد فراتر می گذارند. حضرت رضا علیه السلام فرمود: پدرم، موسی بن جعفر از پدرش، جعفر بن محمّد از پدرش، محمّد بن علی از پدرش، علی بن الحسین از پدرش، حسین بن علی از پدرش، علی بن ابی طالب علیهم السلام حدیث کرد.
که آن جناب فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: مرا از آن چه سزاوارم، فراتر نبرید؛ زیرا خداوند تبارک و تعالی پیش از آن که مرا پیامبر قرار دهد، بنده خود قرار داد.
خدای تبارک و تعالی فرموده است: «هیچ بشری را نسزد که خدا به او کتاب و حکم و پیامبری بدهد، سپس او به مردم بگوید: به جای خدا، بنده من باشید، بلکه باید بگوید: به سبب آن که کتاب آسمانی تعلیم می دادید و از آن رو که درس می خواندید، علمای دین باشید.
و نیز شما را فرمان نخواهد داد که فرشتگان و پیامبران را به خدایی گیرید. آیا پس از آن که سر به فرمان خدا نهاده اید، باز شما را به کفر وا می دارد؟!».
علی علیه السلام فرمود: درباره من دو گروه به هلاکت رسند، در حالی که تقصیر من نیست: دوست افراطی و دشمن افراطی و من به پیشگاه خدای تبارک و تعالی، اعلام بیزاری می کنم از کسی که درباره ما غلو کند و ما را از حدّمان فراتر برد، همان گونه که عیسی بن مریم علیه السلام از نصارا بیزاری جست.
خداوند متعال فرموده است: «و یاد کن هنگامی را که خدا فرمود: ای عیسی بن مریم، آیا تو به مردم گفتی: من و مادرم را همچون دو خدا به جای خداوند بپرستید؟ گفت: منزّهی تو، مرا نزیبد که درباره خویشتن چیزی را که حقّ من نیست بگویم. اگر آن را گفته بودم، قطعاً آن را می دانستی.
آن چه در نفس من است، تو می دانی و آن چه در ذات توست، من نمی دانم، چرا که تو خود دانای رازهای نهانی. من جز آن چه را بدان فرمانم دادی، به آنان نگفتم؛
گفته ام: که خدا، پروردگار من و پروردگار خود را عبادت کنید و تا وقتی در میانشان بودم، بر آنان گواه بودم، پس چون روح مرا گرفتی، تو خود بر آنان نگهبان بودی و تو بر همه چیز، گواهی» .
و فرموده است: «مسیح از این که بنده خدا باشد، هرگز امتناع نمی ورزد و فرشتگان مقرّب نیز امتناع ندارند» . و فرموده است: «مسیح پسر مریم، جز پیامبری نبود که پیش از او نیز پیامبرانی آمده بودند و مادرش زنی بسیار راستگو بود، هر دو غذا می خوردند» . یعنی هر دو قضای حاجت می کردند. پس هرکه برای پیامبران، ادّعای ربوبیّت و برای امامان، ادّعای ربوبیّت یا نبوّت و برای غیر امامان ادّعای امامت، کند ما در دنیا و آخرت از او بیزاریم.
آل عمران : 79 و 80 .
حدیث 71
امام حسن علیه السلام :حسن بن موسی وشّاء بغدادی: من در خراسان، در مجلس علی بن موسی الرضا علیهماالسلام بودم و زید بن موسی (برادر حضرت) نیز حضور داشت و رو به عده ای از مجلسیان کرده بود و بر آنان فخر می فروخت و می گفت: ما چنین و چنانیم.
حضرت رضا علیه السلام که مشغول سخن گفتن برای عده ای دیگر بود، سخنان زید را شنید و رو به او کرده فرمود: ای زید! آیا این سخن سبزی فروشان کوفه تو را مغرور ساخته است که می گویند: فاطمه، دامن خود را پاک نگهداشت و از این رو خداوند آتش را بر ذریّه او حرام کرد؟!
به خدا قسم که این فقط اختصاص به حسن و حسین و فرزندی دارد که از شکم او زاییده شده باشد. اما این که موسی بن جعفر، خدا را اطاعت کند و روزها روزه بگیرد و شبها را به عبادت گذراند و تو معصیت خدا کنی و سپس در روز قیامت یکسان باشید، در این صورت، تو نزد خدای عز و جل عزیزتر از او خواهی بود!
علی بن الحسین علیهم السلام می فرمود: برای نیکوکار ما، دو بهره از پاداش است و برای بدکردار ما، دو برابر عذاب.
حسن وشّاء گوید: آن حضرت سپس رو به من کرد و فرمود: ای حسن، این آیه را چگونه قرائت می کنید: «قالَ یا نُوحُ اِنَّهُ لَیْسَ مِنْ اَهْلِکَ اِنَّهُ عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ» .
عرض کردم: بعضیها آن را «اِنَّه عَمَلٌ غَیْرُ صالِحٍ» (به وصف غیر برای عمل) قرائت می کنند و برخی دیگر «انَّهُ عَمَلُ غَیْرِ صالحٍ» (به اضافه عمل به غیر) می خوانند.
پس، کسی که «اِنَّه عَمَلُ غَیْرِ صالحٍ» (به اضافه) قرائت می کند او را از فرزندی نوح نفی می کند.
حضرت فرمود: هرگز؛ او فرزند نوح بود، اما چون خدای عز و جل را نافرمانی کرد، خداوند او را از پدرش نفی کرد. همین طور، هریک از ما اهل بیت که خدای عز وجل را نافرمانی کند از ما نیست و تو نیز چنانچه خداوند را فرمان بری، از ما اهل بیت هستی.
هود : 46 .
حدیث 72
امام حسن علیه السلام :حسن بن صهیب: در حضور امام باقر علیه السلام از سلمان فارسی سخن به میان آمد. حضرت فرمود: نه، نگویید سلمان فارسی، بگویید سلمان محمّدی؛ او فردی از ما اهل بیت است.
رجال الکشّیّ : 1 / 54 / 26 ، وذکره أیضًا فی : 71 / 42 عن محمّد بن حکیم ، روضه الواعظین : 310 .
حدیث 73
امام حسن علیه السلام :دنیاخواه، بنده دنیادار است.
کنز العمّال : ج 16 ص 214 ح 44236 نقلاً عن ابن النجّار .
حدیث 74
امام حسن علیه السلام :در پاسخ به این سؤال که زهد چیست؟ _ : رغبت به تقواست .
تحف العقول : ص 225 ، بحار الأنوار : ج 78 ص 102 ح 2 .
حدیث 75
امام حسن علیه السلام :دنیا ، سرای رنج و گرفتاری است و هر آنچه در آن است ، رو به نیستی است. خداوند ، ما را از احوال دنیا آگاه ساخته است تا درس عبرت بیاموزیم . ما را پیشاپیش بیم داده است تا بعد از هشدار، دیگر عذر و بهانه ای نداشته باشیم. پس به آنچه فنا می پذیرد یعنی دنیا زهد بورزید و آنچه را ماندگار است ، بخواهید.
التوحید : ص 378 ح 24 عن عبد الرحمن بن جندب عن أبیه وغیره وراجع المناقب لابن شهرآشوب : ج 4 ص 31 .
حدیث 76
امام حسن علیه السلام :زهد به دنیا، غنیمتی باد آورده است.
المعجم الکبیر : ج 3 ص 69 ح 2688 ، تاریخ دمشق : ج 13 ص 256 کلاهما عن الحارث الأعور ، کنز العمّال : ج 16 ص 215 ح 44237 ؛ العدد القویّه : ص 53 ح 64 .
حدیث 77
امام حسن علیه السلام :روزی ، پیامبر صلی الله علیه و آله به نزد اصحابش آمد و فرمود: «آیا در میان شما کسی هست که بخواهد خداوند ، او را بی آموختن ، دانش عطا کند و بی هدایتگری ، هدایت کند؟
آیا در میان شما کسی هست که بخواهد خداوند ، کوردلی را از او ببرد و بینایش گرداند؟
بدانید که هر کس به دنیا راغب شود و آرزویش را در دنیا دور و دراز کند ، خداوند به همان اندازه ، دلش را کور می گرداند، و هر کس در دنیا زهد بورزد و آرزویش را در دنیا کوتاه کند ، خداوند او را بی آموختن ، دانش عطا می کند و بدون هدایتگری ، هدایت می کند.
حلیه الأولیاء : ج 6 ص 312 وج 8 ص 135 ، شُعب الإیمان : ج 7 ص 360 ح 10582 نحوه ، کنز العمّال : ج 3 ص 209 ح 6195 ؛ تیسیر المطالب : ص 365 ، تنبیه الخواطر : ج 1 ص 131 عن أنس نحوه .
حدیث 78
امام حسن علیه السلام :در گفتاری در هنگام بدرود با ابوذر : عموجان! این مردم ، با تو آن کردند که می بینی، و البتّه خداوند در منظر برین است و ناظر بر همه این کارهاست. پس، با یاد کردن از جدایی دنیا ، یاد دنیا را از دل برون کن، و به خاطر آسایشِ پس از آن ، سختی هایی را که به تو می رسند ، تحمّل کن.
الکافی : ج 8 ص 207 ح 251 عن أبی جعفر الخثعمی ، بحار الأنوار : ج 22 ص 436 ح 51 وراجع شرح نهج البلاغه : ج 8 ص 253 .
حدیث 79
امام حسن علیه السلام :امام علی علیه السلام در وصیّت خویش به امام حسن علیه السلام : غریب ، کسی است که دوستی ندارد .
نهج البلاغه : الکتاب 31 ، تحف العقول : 84 ، کشف المحجّه : 233 عن عمر بن أبی المقدام عن الإمام الباقر عنه علیهماالسلام ، بحار الأنوار : 74/165/28 ؛ ربیع الأبرار : 3 / 538 ، کنز العمّال : 16 / 181 / 44215 نقلاً عن وکیع والعسکریّ فی المواعظ .
حدیث 80
امام حسن علیه السلام :ای مردم ! من شما را از برادری خبر می دهم که در چشمم از بزرگ ترینِ مردم بود . علّت اصلی بزرگ جلوه نمودنش در چشمم، کوچکی دنیا در چشم او بود .
او مغلوب شکمش نبود . پس آنچه را نمی یافت ، آرزو نمی کرد و اگر می یافت ، از حد نمی گذراند .
او مغلوب شهوتش نبود. پس برای آن ، نه عقل خود را سبک می کرد و نه رأیش را .
مغلوب نادانی نبود. پس دستش را جز به سوی شخص مورد اطمینان برای سودی دراز نمی کرد .
نه هوسران بود ، نه خشمگین می شد و نه افسرده می گشت . بیشتر روزگارش را خاموش بود ؛ اما چون سخن می گفت، بر گویندگان پیشی می گرفت و در هیچ جدالی وارد نمی شد و در هیچ دعوایی شرکت نمی جست و تا قاضی ای برای شنیدن سخنانش نمی یافت ، حجّت آوری نمی کرد .
از برادرانش غافل نمی گشت و چیزی را از آنان بازنمی داشت و ویژه خود نمی ساخت . به ظاهر ، ناتوان می نمود ؛ اما به هنگام کوشش ، شیری شَرزه بود .
هیچ کس را به سبب کاری که در مثل آن ، پوزش می آورند ، سرزنش نمی کرد ، تا عذرش را بداند .آنچه می گفت ، انجام می داد و آنچه نمی گفت ، نیز انجام می داد.
هرگاه با دو مسئله رویاروی می شد و نمی دانست کدام یک از آنها برترند ، می نگریست که کدام یک به هوای نفس ، نزدیک تر است . پس با آن مخالفت می کرد .
از هیچ دردی شِکوه نمی کرد ، مگر نزد کسی که امید بهبود خود را از او داشت ، و جز با کسی که از او امید نیک خواهی داشت ، مشورت نمی کرد .
افسرده و خشمگین نمی شد و پُر شکایت و هوسران نبود . از کسی انتقام نمی گرفت و در عین حال ، از دشمن ، غافل نمی گشت .
پس اگر توانش را داشتید ، چنین خوی های بزرگوارانه ای به دست آورید و پایبند آنها باشید و اگر طاقت همه اش را نداشتید ، بدانید که به دست آوردن اندک، بهتر از واگذاشتن بسیار است ، و دگرگونی و توانی جز به وسیله خدا نیست» .
الکافی : 2 / 237 / 26 ، مشکاه الأنوار : 240 وفیه «ولا یقول ما لا یفعل» بدل «ویفعل ما لا یقول» ، بحار الأنوار : 69 / 294 / 24 ؛ البدایه والنهایه : 8 / 39 عن محمّد بن کیسان الأصمّ نحوه.
حدیث 81
امام حسن علیه السلام :هنگامی که از ایشان سؤال شد که حقیقتِ دوستی و برادری چیست ؟ : همدردی کردن ، چه در سختی و چه در آسایش .
تحف العقول : 225 ، بحار الأنوار : 78 / 103 / 2 .
حدیث 82
امام حسن علیه السلام :هرکه خدا را بشناسد ، او را دوست خواهد داشت .
تنبیه الخواطر : 1 / 52 .
حدیث 83
امام حسن علیه السلام :بارالها ! در مورد محبوب ترین چیزها در نزدت _ یعنی ایمان به تو و تصدیق به پیامبرت ، تو را فرمان بردم ، گرچه در آن نیز تو بر من منّت داری ؛ و در مورد دشمن ترین چیزها در نزدت یعنی شرک ورزیدن به تو و تکذیب پیامبرت تو را نافرمانی نکردم . پس ای مهربان ترین مهربانان ! آنچه را میان این دو است ، بر من ببخش .
مُهج الدعوات : 182 ، بحار الأنوار : 94 / 190 / 3 نقلاً عن الکتاب العتیق الغروی .
حدیث 84
امام حسن علیه السلام :نعمت ها تا هستند ناشناخته اندو همین که رفتند قدرشان شناخته می شوند.
بحار الأنوار : 78 / 115 / 12.
حدیث 85
امام حسن علیه السلام :در جواب مردی که به او عرض کرد : چرا مرگ را ناخوش داریم و آن را دوست نداریم؟ فرمود : زیرا شما آخرت خود را ویران و دنیایتان را آباد کرده اید و دوست ندارید از آبادانی به ویرانه منتقل شوید.
معانی الأخبار : 390/29 .
حدیث 86
امام حسن علیه السلام :در پاسخ به سؤال از مردانگی فرمود: حفظ دین و عزّت نفس و نرمش و مداومت بر نیکی و احسان و گزاردن حقوق و دوستی نمودن با مردم است.
تحف العقول : 225.
حدیث 87
امام حسن علیه السلام :مؤمن ، سرگرمی نمی کند تا در نتیجه غافل گردد. پس چون لحظه ای در کار خود بیندیشد اندوهگین شود.
تنبیه الخواطر : 1/52.
حدیث 88
امام حسن علیه السلام :هر که احسانهای خود را بر شمرد،بخشندگی خویش را از بین برده است.
بحار الأنوار : 78/113/7
حدیث 89
امام حسن علیه السلام :بزرگواری، احسان کردن داوطلبانه است و دَهِش پیش از خواهش.
بحار الأنوار : 44/89/2.
حدیث 90
امام حسن علیه السلام :سزاوار نیست کسی که بزرگی خدارا می شناسد، خود بزرگ بین باشد؛ زیرا بزرگی کسانی که عظمت خدا را می دانند، در این است که افتادگی کنند و عزّت کسانی که جلال و شکوه خدا را می شناسند، در این است که در برابر او خواری نمایند
بحار الأنوار : 78/104/3.
حدیث 91
امام حسن علیه السلام :بدان که مردانگی قناعت و خرسندی، بیشتر از مردانگی داد و دهش است.
بحار الأنوار : 78/111/6.
حدیث 92
امام حسن علیه السلام :سالمترین دلها، دلی است که از شبهات پاک باشد.
تحف العقول : 235.
حدیث 93
امام حسن علیه السلام :شما را به تقوای الهی و اندیشیدنِ همیشگی سفارش می کنم؛ زیرا که اندیشیدن پدر و مادر همه خوبیهاست.
تنبیه الخواطر : 1/52.
حدیث 94
امام حسن علیه السلام :اندیشیدن، مایه زندگی دل شخص با بصیرت است.
بحار الأنوار : 78/115/11.
حدیث 95
امام حسن علیه السلام :در پاسخ به این سؤال که فقرچیست : آزمندی نفس، به هر چیزی.
تحف العقول : 225 .
حدیث 96
امام حسن علیه السلام :خداوند عز و جل چون از روی کرم و رحمت خود فرایض را بر شما واجب ساخت نه بدان سبب بود که به شما نیاز داشت، بلکه از سر مهر و رحمت آن خداوند یگانه به شما بود، تا ناپاک را از پاک جدا سازد و آنچه را در سینه های شماست، بیازماید و آنچه را در دلهای شماست، ناب و خالص گرداند.
بحار الأنوار : 23/99/3.
حدیث 97
امام حسن علیه السلام :غفلت آن است که مسجد رفتن برای نماز را ترک کنی و از تبهکار فرمان بری.
بحار الأنوار : 78/115/10.
حدیث 98
امام حسن علیه السلام :عادتها مقهور کننده اند. پس، هر کس در نهان و خلوتهای خود به چیزی عادت کند، آن چیز او را در آشکار و میان جمع رسوا سازد.
تنبیه الخواطر : 2/113.
حدیث 99
امام حسن علیه السلام :در پاسخ به سؤال پدر بزرگوارش از او که خرد چیست؟ فرمود : این که دلت آنچه را به او می سپاری، نگه دارد.
معانی الأخبار : 401/62.
حدیث 100
امام حسن علیه السلام :در پاسخ به این سؤال که خرد چیست؟ فرمود : جام اندوه را جرعه جرعه نوشیدن تا به دست آمدن فرصت.
معانی الأخبار : 240/1